(این بخش با تمرکز بر این منابع نوشته شده است: کتاب رساله های شعری فیلسوفان مسلمان/ رساله درباره شعر و انواع صناعت های شعری و اشعار یونانی / رساله درباره اغراض کلی شعر و محاکات / رساله آفرینش شعر و انواع آن)
ابن سینا درباره میمسیس از اصطلاحات محاکات و تشبیه استفاده می کند، اما او بعنوان فیلسوف از میمسیس شرح و تفسیر عمیق و دقیقی دارد که ورود اصطلاح تخیل را برای این شرح کاملتر ضروری می کند.
ابن سینا با تکیه بر آرای ارسطو بر این باور است که در مقام مقایسه شعر یونانی محاکات افعال و احوال است و این در حالی است که شعر عربی به ذات نیز توجه دارد . (اشاره به ابن سینا، 1973، ص 170)
از طرفی او محاکات را ایراد مثل شیء می داند و نه عین آن شیء چرا که از نظر او موجود زنده طبیعی در تصویر به صورتی محاکات می شود که انگار در صورت خود کاملا طبیعی است. (اشاره به ابن سینا، 1973، ص 168)
در ص 161 این منبع نیز این چنین استناد می شود که استفاده از تخیل وجه مهم و اصلی و البته ذاتی محاکات از دیدگاه ابن سینا است چرا که شعر در نظر او کلامی است خیال انگیزکه از بخشهای موزون، مساوی تشکیل شده است. لازم به ذکر است که از میان این چند ویژگی منطقیون تنها به عامل خیال انگیزی توجه دارند و از نظر آنان این خیال انگیزی کلام به معنای کلامی است که نفس در برابر آن سر تسلیم فرود آورده و بی تامل، تفکر و اختیار دچار قبض و بسط می شود.
ابن سینا بر این باور است که اگر محاکات شیء به غیر از خود آن شیء باشد نفس را تحریک می کند که او این را کاذب می داند و اگر سبب تحریک نفس نشود آن را صادق می داند . اما به زعم او مردم به تخیل رغبت بیشتری نشان می دهند تا اصالت.
“آنگاه که محاکات پدیده ای به کمک پدیده دیگر، که دروغ هم هست، نفس را تحت تاثیر قرار می دهد، جای شگفتی نیست اگر توصیف راستین پدیده ها نفس را برانگیزد بلکه محقق شدن این دومی ضروری تر هم هست اما واقعیت این است که عموم مردم تخیل را بهتر از تصدیق می پذیرند. بسیاری از آنها، هنگامی که امور تصدیقی را می شنوند، آن را ناخوش می دانند و از آن روی می گردانند.”
در جمله ای از او “و الشعر من جمله ما یخیل و یحاکی باشیاء ثلاثه” به وضوح می توان نسبت میان محاکات و تخیل را دریافت که ایندو از نظر ابن سینا در موازات هم در نظر گرفته شده اند. بویژه آنکه تاکید او بر الزامی بودن کلام موزون در شعر روشن کننده نسبت میان محاکات و تخیل در نظر اوست، چرا که در این گفتار شعر حاصل جمع شدن همزمان تخیل و وزن است. (اشاره به ابن سینا، 1973، ص 168)
در ادامه او می گوید که خطابه از تصدیق و شعر از تخیل بهره می برد و تصدیقات جنبه های محدود و محصور دارند و تخیلات و محاکات ها نامحدود و نامحصور هستند. او در بخش ” فی الاخبار عن کیفیته ابتداء نشأ الشعر و أصنافه” به علت تولید شعر در انسان توجه کرده و با روشنی معنا و مفهوم میمسیس را محاکات می داند. (اشاره به ابن سینا، 1973، ص 171)
“در محاکات پدیده ها اعجابی هست که در کلام تصدیقی نیست. زیرا کلام تصدیقی اگر از نوع “مشهور” باشد، نمی تواند در آن چون و چرا یا تردید کرد، بنابراین جذابیتی ندارد و اگر از نوع “ناشناخته ها” باشد، مردم بدان التفاتی ندارند. اما هر گاه سخن راست از شکل متعارف خود دور می گردد و چیزی بر آن افزوده می شود، نفس به آن گرایش پیدا می کند. در اینصورت، ممکن است کلام، منجر به ایجاد تصدیق و تخیل گردد و نیز احتمال دارد که تخیل نهفته در سخن، مخاطب را از توجه به تصدیق موجود در آن و آگاهی یافتن نسبت به آن بازدارد. تخیل و تصدیق هر دو نوعی پذیرش است؛ اولی، پذیرش به علت اعجاب انگیزی و لذتبخشی خود کلام و دومی، برآیند موضوع و درونمایه کلام. بر این اساس، در کلام تصدیقی، موضوع سخن اصالت دارد.”
ابن سینا این تقلید یا محاکات را در حیات انسان مفید می داند چرا که در تعلیم و آموزش قابل استفاده است و باعث تثبیت و مشخص شدن جایگاه نفس مخاطب در فرآیند ادراک می شود، مخصوصا اینکه این گونه محاکات سبب لذت بردن نفس و انبساط آن می شود. از دید ابن سینا این انبساط و شادی و لذت نه در نفس صورت ها و نقش های محاکات شده، بلکه در نفس فرآیند محاکات وجود دارد.
با تامل در (ابن سینا، 1973، ص 170) مشخص می شود که ابن سینا تحسین و تقبیح و مطابقه را از غرض های محاکات و تشبیه می داند. نیز او محاکات را از صرف وجود در شعر به حضور در جهان هنر توسعه می دهد و بیان می کند که نقاشان فرشتگان را زیبا و شیاطین را زشت تصویر می کنند، همینطور پیروان مانی از نظر او خشم را زشت و مهربانی را زیبا نمایش می دهند.
نیز می توان دیدگاه ابن سینا را درباره اهمیت و ضرورت وجود تخیل برای تحسین و تقبیح در شعر دریافت، چرا که در غیر اینصورت از نظر او محاکات تنها تشبیهی دارای انطباق خواهد بود. (اشاره به ابن سینا، 1973، ص 170)
او همچنین در محاکات شاعر و نقاش را نظیر هم می داند و بر این باور است که نقاش بهتر است یک شیء را به یکی از این 3 صورت محاکات کند: در اموری که در اشیاء واقعا وجود دارد، در مواردی که گفته می شود وجود دارند، و مواردی که به نظر می رسد به وجود بیایند و بروز نمایند. (اشاره به ابن سینا، 1973، ص 196)
ابن سینا در رساله درباره اغراض کلی شعر و محاکات؛ ریشه محاکات را در سرشت آدمی می داند و آن را عبارت از ارائه شبیه چیزی می داند بدون اینکه اراده این همانی انجام شود. او برخی از محاکاتها را برآمده از صناعت و برخی را از روی عادت می داند و نیز برخی را در کردار و برخی در کلام. از نظر ابن سینا شعر با استفاده از 3 عامل تخیل و محاکات می کند. (لحن / خود کلام / وزن)
او همچنین برای محاکات دو هدف قایل است که تحسین و تقبیح اند. او هر پدیده ای را از آنرو قابل محاکات می داند تا تحسین و یا تقبیح شود. در ادامه تشبیه را بر سه گونه تقبیحی و تحسینی و تشبیه صرف می دانند و در نهایت تمهیدات محاکاتی را گونه می داند: تشبیه و استعاره و ترکیبی از آندو و در نهایت هدف برای محاکات قایل می شود، که تحسین و تقبیح و تشبیه صرف اند.
به عبارت دیگر؛ ابن سینا شعر (هنر) را در زمره صناعات می داند و میمسیس را محاکات و تشبیه می داند. او همچنین محاکات و تخیل را در موازات هم می داند و تحسین و تقبیح و مطابقه را از غرض های محاکات و تشبیه می داند. او وجود تخیل را برای تحسین و تقبیح در شعر ضروری می داند، چرا که در غیر اینصورت از نظر او محاکات تنها تشبیهی دارای انطباق خواهد بود.
نويسنده متن: مهدي يارمحمدي