ooo

درباره نقد هنر

مقدمه

هر تعریف از هنر متکی بر نظریه ای در این باره است و از اینرو بیانگر دیدگاه ویژه آن نظریه به هنر است. کهن ترین تعریف هنر بر اساس نظریه تقلید از طبیعت شکل گرفته است و بر این باور است که هنر عبارتست از تقلید یا نسخه برداری از طبیعت که به دست آدمی ساخته می شود. این تعریف مبتنی بر نگرش افلاطون و ارسطو از هنر است که آغازی برای اندیشه های فلسفی درباره هنر و آثار هنری است. البته فیلسوفان متاخر این نظریه را بازنمایی می دانند و با استناد بر آن معتقدند هر اثر هنری موضوعی از طبیعت جاندار و بی جان را منعکس می کند یا باز می نمایاند.

در مسیر ارائه تعریف از هنر، تعاریف متعدد و متمایزی ارائه شده است و با توجه به وجود نظریه های متفاوت در این خصوص تا امروز، نمی توان تعریف واحدی برای هنر و اثر هنری قائل شد. در این مسیر یکی از مهمترین و پرکاربردترین تعاریفی که درباره هنر و اثر هنری وجود دارد و متکی بر شکل گیری هنر مدرن است، دو ویژگی اساسی و مهم برای هنر بودن یک چیز قائل است؛ اینکه درباره چیزی باشد بدین معنا که موضوع داشته باشد، و اینکه درباره آن چیز روایتی ارائه نماید. این ویژگیها اشاره به سوبژکتیو بودن و نریتیو بودن اثر هنری و در پس آن مفهوم هنر دارد.

در این زمینه تامل بر کتاب “در باب معیار ذوق و تراژدی” هیوم ضروری به نظر می رسد که از جمله کتابهای نخستین و مهم درباره زیبایی شناسی است.

هیوم علیرغم باور به عدم قطعیت در زیبایی شناسی تلاش برای یافتن یک حکم کلی درباره داوری زیبایی شناسی یک اثر هنری دارد. او که علاقه ای ویژه به ادبیات دارد، بر این باور است که لازم می نماید تا ذهن های مختلف در یک حلقه جمع شوند و درباره یک اثر هنری با پرهیز از سوبژکتیویته داوری یکسانی داشته باشند.

او بر این باور است که؛ از آنجا که افراد مختلف سلیقه مختلف دارند و همه زیبایی را به اشکال مختلف دریافت می کنند، لازم است کسی درباره زیبایی حکم دهد که ممارست ویژه در بررسی آثار بزرگ هنری داشته باشد و دارای لطایف خیال باشد، به این معنا که نقصی در حواس نداشته باشد و بتواند اجزاء را دریافت کند و در کلیت اثر هنری این اجزاء را ببیند، یعنی بر تک تک اجزا، کلیت و ارتباط اجزاء در دل این کلیت اشراف داشته باشد و نیز در بررسی این همه ممارست داشته باشد و البته این ممارست با بررسی آثار بزرگ هنری عجین باشد.

از نظر هیوم چنین کسی می تواند مدعی ارائه حکم خود بعنوان حکمی برای زیبایی شناسی باشد.

ضمن ارزشمندی تاکید هیوم بر اهمیت مورخ و منتقد هنر برای بازآفرینی هنر و گشودگی فضای هنر برای شامل شدن هنرمندان متمایز و البته برای امکان بروز و ابراز زاویه دید متفاوت و دیدن از منظری دیگر، اهمیت آنچه هیوم می گوید زمانی آشکارتر می شود که تاملی بر نظریه نهادی هنر بر اساس آرای جورج دیکی داشته باشیم که ویژگی مهم دیگری را از الزامات اثر هنری می داند، اینکه اثر هنری لازم است از نظر خبرگانی که موسسه، صلاحیت آنان را اعلان کرده تایید شود.

آنچه دیکی می گوید در واقع شأنیت قایل شدن برای اثر هنری است، بدین معنا که اثر هنری جدای از ویژگیهایی که طی این مسیر تاریخی برای آن در نظر گرفته شده است لازم است شأنیت ارائه بعنوان یک اثر هنری را داشته باشد و این شأنیت از نظر او لازم است توسط نهاد هنر به رسمیت شناخته شود.

آنچه دیکی می گوید در تطبیق با آنچه هیوم می گوید نشان از تاکید ویژه بر ضرورت توجه به نقد هنر و منتقد هنری دارد، که از ارکان این نهاد هنر نیز به شمار می رود.

نقد هنر

نقد عبارتست از تحلیل و ارزیابی آثار هنری، و نقد هنر غالبا پیوندی ظریف با نظریه دارد، دارای وجهی تفسیری است و مستلزم تلاش برا فهم اثر هنری خاصی از دیدگاه نظری و نشان دادن اهمیت آن ثر در تاریخ هنر است.

بسیاری از فرهنگ ها دارای سنتهای نیرومند ارزیابی هنر هستند، مثلا در فرهنگهای افریقایی این سنتها غالبا شفاهی اند و اثر هنری را از جهت زیبایی ، نظم و صورت آن و یا کیفیات کاربردی و نقش آن در فعالیتهای جمعی و نیز معنوی ارزش دهی می کنند. همینطور در فرهنگهای اسلامی نیز سنت های قدیمی در زمینه نوشته های تاریخ نگاری درباره هنر وجود دارند که از آن جمله می توان به مناقب هنروران نوشته مصطفی عالی اشاره کرد. البته درباره این موضوع در دیگر فرهنگها هم شواهد و نمونه هایی وجود دارد، اما در تاریخ نوشته های غربی درباره هنر سنتی انتقادی وجود دارد که ویژگی آن بهره گیری از نظریه های درباره هنر است، و تحلیل های نظری هنر (که یا برای مقابله با روکردهای تولید هنر و یا برای دفاع از آنها ایجاد شده) را منجر به چیزی نمود که امروزه با عنوان رشته “نقد هنر” شناخته می شود.

البته نقد هنر همراه با نظریه زیبایی شناسی غربی بوجود آمد و پیشگامانی برای آن در یونان باستان (افلاطون، ارسطو، زنوکرات، سیسرون و…) می توان در نظر گرفت، اما قرنهای 18 و 19 را می توان بعنوان دوره های شکل گیری کامل آن دانست.

فرهنگ معین نقد را به معنای جدا کردن دینار و درهم، سره از ناسره، تمیز دادن خوب از بد ، آشکار کردن محاسن و معایب سخن، تشخیص محاسن و معایب سخن می داند، و نقاد را کسی می داند که منتقد است و آن کسی است که خوب را از بد جدا کند و تشخیص دهد، صرافی کننده ، و آنکه نیک و بد قطعه ادبی (شعر یا نثر) یا محصولی هنری را آشکار سازد.

نظام های مختلف بررسی و تحلیل نقد هنری:

اصول و شیوه های مختلف نقد هنری را می توان در نظامهای مختلف توجیه و تفسیر کرد. متفکران زیبایی شناسی برای درک نقد نمودارهایی خطی برای تبیین نظامهای مختلف نقد مطرح کرده اند که نمایشگر تحولات نقد به روشهای اسلوبی است.

مهمترین این نمودارها، نمودار مارپیچی است که از جامعه شروع شده و به سمت تولید هنری کامل حرکت فزاینده دارد. در این نمودار جامعه دهنده امکانات و عناصر و اندیشه های خلاق به هنرمند است که گیرنده و در مرکز (نقطه شروع مارپیچ) است. این نمودار بیان کننده این است که هنرمند پل میان جامعه و منتقد است و منتقد رابط میان هنرمند و جامعه است که با نقد منتقد در جهت رشد حرکت کرده است. این بدین معنی است که جامعه رشد یافته جامعه ای است که هنرمند را به سوی کمال هنری اش حرکت دهد.

انواع نقد:

نقد در مسیر تکامل خود از قرن 18 به بعد علاوه بر آنچه بعهده نقد گذاشته شده بود، در بسیاری از مواقع موضوعی هم عمل کرده است. ظهور هنرمندان مختلف و هنرهای متفاوت آنان سبب شد تا منتقدان در این مسیر به جهت دهی نقد توجه ویژه نشان دهند و در این راستا شیوه های متفاوت نقد و گونه های مختلف نقد هنری بوجود آید.

  • نقد فنی و علمی

در این نوع نقد، منتقد هنر را بر اساس معیارهای علمی و فنی تثبیت شده نقد می کند. هنر مانند علم نظریه های ویژه ای دارد اما در علم ابتدا دانشمند علمی بر اساس حدسیات نطرات خود را مطرح می کند و آن را به اثبات می رساند و در اینصورت نظریه به علم بدل می شود. این بدان معناست که ابتدا نریه و سپس  تجربه مطرح است و در صورت تایید علم به دست می آید. در هنر چنین نیست و نظریه در هنر پس از تجربه اثبات شده هنرمندان حاصل می شود، که این موضوع در طول سالیان و بر اساس تجربه های متعدد حاصل می شود.

نکته مهم در این نقد علاوه بر عملی بودن آن توجه به جنبه های فنی است. نقد علمی فقط گوشه ای از ویژگی های اثر هنری و هنر و هنرمند را آشکار می سازد و هنر بدون تکیه بر نقد فنی نمی تواند راه کمال را بپیماید.

  • نقد معنایی و محتوایی

در این نقد، منتقد بیشتر به جنبه های محتوای اثر توجه دارد تا به فنون مختلف هنری و ترفندهای هنرمندانه، و درک و شکافت محتوا سبب پی بردن به معنا می شود. معنا در این نقد در واقع بطن اثر است، یعنی بخشی از اثر که ملموس نیست و در پس شکلها و رنگها و ترکیب بندی اثر پنهان مانده است و درک محتوای اثر مخاطب را به مفاهیم و معانی پنهانی اثر راهنما می شود. البته این نقد بیشتر در آثار تجریدی و نمادگرا یا سمبولیک مطرح و مورد استفاده است، که در آفرینش تاکید و تمرکزی بر محتوا و معنا دارند.

گروهی از منتقدان بر این باورند که هنرمند هنگام آفرینش اثر بدلیل غوطه وری در خلاقیت و فرآیند آفرینش از آنچه می آفریند به تمامی آگاه نیست و از اینرو لازم است تا منتقد با اشرافی بر کار نقد و با تاویل و تفسیر، نظر و اندیشه هنرمند و خواست او را به مخاطب بشناسانند.

  • نقد اجتماعی یا جامعه شناسانه

با توجه به مطرح شدن دانش جامعه شناسی در اواخر قرن 19 بعنوان حوزه ای متقل از فلسفه و تاریخ، ضرورت بررسی و توجه به تحولات بوجود امده در شیوه های متفاوت و سبک ها و مکتبهای گوناگون هنری و ادبی پیش آمد، و این موضوع سبب اهمیت یافتن نقد جامعه شناسانه گردید. تامل بر احساس گرایی، امپرسیونیسم و مکاتب و آثاری که برگرفته و متاثر از جریانات اجتماعی بودند ضرورت این نقد را آشکار می نماید.

در نقد جامعه شناسانه لازم است عوامل و پدیده هایی که در پیشینه یا در جریان به وجود آمدن یک اثر هنری یا پرورش یک هنرمند موثر بوده اند بررسی و مطالعه شوند. این نقد که بیشتر در حوزه ادبیات کاربرد دارد، در پی شناخت جامعه و محیط اجتماعی و ویژگیهایی است که بر شکل گیری اثر هنری و نگاه هنرمند تاثیر داشته است و نیز واکنش هنرمند نسبت به جامعه اش را مورد مطالعه قرار می دهد. بعبارت دیگر می توان گفت تفکر حاکم بر شکل گیری این نقد، هنر و هنرمند را محصول زمان و نژاد و محیط اجتماعی می داند.

  • نقد روان شناسانه

این نقد متکی بر دانشی است که زبان دقیقی برای بحث درباره خلاقیت و گونه های مختلف آفرینش گری انسان و پویایی خلاقیت در هنر است. در این نقد توجه به شخصیت هنرمند اهمیت ویژه ای دارد که از طریق اتکا به روانشناسی محقق می شود. توجه به مردم شناسی و جامعه شناسی با توجه به پیوند ظریفی که با روانشناسی دارند از اهمیت ویژه ای در این نقد برخوردار است چرا که در درک هنرمند و نگاه او در خلق اثر هنری موثر و کارآمد هستند.

لازم به ذکر است که اشکالی نیز به این نوع نقد وارد شده و آن این است که در آن منتقد به هنرمند به منزله یک بیمار توجه دارد و اثر هنری او را اثر یک بیمار در حوزه روانشناسی می داند، که این به معنای آن است که از دید منتقد اثر هنرمند، اثر یک بیمار است که نتیجتا نمی تواند حاصل از خلاقیت و اندیشندی او باشد و لذا گویی اثر ناگزیر از آفریده شدن توسط هنرمند خود بوده است.

  • نقد فلسفی

نقد فلسفی با توجه به خواستگاه فلسفه در پی کشف علت معلول است و تلاش می کند تا پاسخ دهنده سوالات بدون جواب باشد. در نقد هنری نیز تلاش بر آن است تا به شکل پاسخگوی اضطرابها و دردها و امیدها و آرزوها و حتی تخیلات هنرمند باشد. در این میان گروهی از ویژگیهای هنر و هنرمند فراموش می شود و نظر منتقد فیلسوف یا منتقد فلسفی بیش از موارد دیگر موثر واقع می شود. منتقد در این نقد هنرمند را بخشی و جنبه ای از تمامیت انسان و جهان می داند  که گویی پرسشی بی پاسخ است و پاسخهای بسیاری می توان برای او قایل شد، این در حالی است که خود منتقد نیز از این قاعده مستثنی نیست. این موضوع هنگامی مسئله ساز می شود که بر اهمیت بی غرضی در نقد توسط منتقد تاملی دیگر بار کنیم.

  • نقد تحلیلی

این نقد می کوشد تا هنر را از منظر حقیقت آن بررسی و تحلیل کند و با طرح پرسشهایی در پی پاسخ به آنها برآید، اما این پاسخها از منتقد منشأ می گیرد  و چه بسا ارتباطی با مبانی هنری یا آراء و افکار متفکران و هنرمندان نداشته باشد، لذا تلاش می شود تا نام هنرمند و منتقد محفوظ بماند.

این نقد که نقد راهنما نیز خوانده می شود با هدف راهنمایی هنرمند و آموزش مخاطب هنری توسط مخاطب صورت می گیرد، اما نه آموزش اصول و یا عناصر هنر، بلکه آموزش شیوه و روش فهم و درک هنر در آن مورد توجه است.

  • نقد تطبیقی

این نقد نوعی از نقد تحلیلی است که برای آثار هنری مرتبط با آثار هنرمندان دیگر در گذشته و حال مورد استفاده قرار می گیرد. منتقد در این نوع نقد ریشه های اثر نقد شونده ر می یابد و مقایسه ای تاریخی روی آنها انجام می دهد تا اصالت و قدمت آنها را در انطباق با آثار و هنرمندان دیگر کشف و آشکار سازد. البته لازم به ذکر است که برخی این نوع نقد را ذیل نقد جامعه شناسانه در نظر می گیرند.

  • نقد افسانه گرا و اساطیر گرا

این نقد می کوشد تا بیشتر در قلمرو ادبیات، در حضور افسانه ها و اسطوره ها ردی از آنها یافته و با آشکار کردن راز و رمزهای آنها به شناساندن و فهم و درک اثر هنری توسط مخاطب کمک کند. در این نقد از روانشناسی و جامعه شناسی نیز بهره گرفته می شود و منتقد لازم است تا به نمادها و راز و رمزهای افسانه ها و اساطیر آگاهی لازم و کامل داشته باشد و تا حد امکان از اظهار نظرات شخصی بپرهیزد چرا که با عناصری سر و کار دارد که قدمتی بسیار دارند و هنرمند در تجربه ای از ناخودآگاهش در اثر هنری خود می تواند وارث گذشته ملت و فرهنگ خود باشد. این نقد در دوران معاصر بیشتر به آثار نمادگرایان و فراواقعی گرایان می پردازد.

  • نقد تذکره گرایانه

این نقد نوعی نقد توصیفی است که هدفش صرفا معرفی و شناساندن یک هنرمند و ذکر آثار اوست. در این نقد هنرمند بیش از هرچیز دیگری مطرح و مورد توجه است و منتقد قرار نیست آثار او را بررسی نماید. منتقد در این نقد می کوشد تا همه عوامل و عناصر و وقایعی را که منجر به هنرمند شدن فرد شده است بررسی کرده و در واقع عناصر و انگیزه آثار هنرمند را  به مخاطب اثر او بشناساند.

شیوه های مختلف نقد هنری:

  • نقد توصیفی

در این نقد که رایج ترین نوع نقد است، منتقد آنچه هنرمند انجام داده است  را جزء به جزء و مو به مو و بر اساس ادراک خود از آن آثار شرح می دهد و سعی می کند تا لذت خود را به خواننده منتقل کند، که نقدی تصویرنگارانه به شمار می رود.

  • نقد فنی و ساختاری

در این نقد منتقد می کوشد تا اثر هنری را بر اساس اصول تثبیت شده آفرینش هنر بررسی و نقد نماید و عناصر ترکیب از نقطه و خط و گستره و رنگ و تاریکی و روشنی و حرکت و ترکیب بندی و … بویژه تناسبات و هندسه مبنایی اثر هنری را برای مخاطب آشکار نماید.

  • نقد معنایی و محتوایی

در این نقد منتقد می کوشد تا آشکار سازد که هنرمند چه هدفی از ترکیب شکلها و رنگها و عناصر ترکیب گر داشته و چگونه به کمک آنها محتوا و معنایی را که می خواسته به بیننده منتقل کند در اثر پنهان کرده است. منتقد تلاش می کند تا این معنا و محتوا را آشکار سازد.

  • نقد زیباشناسانه

در این نقد منتقد می کوشد تا جنبه های زیبایی شناسانه اثر هنری را بر اساس معیارهای زیبایی مورد نظر جامعه و فرهنگ مورد مطالعه قرار دهد و به جنبه های مهم و موثر درباره لذتهای روحی و دیداری و جسمانی اثر هنری بپردازد.

  • نقد تذکره نویسانه

منتقد در این نوع نقد می کوشد تا به معرفی و شناساندن یک هنرمند به عامه مردم و مخاطب او بپردازد.

  • نقد گزارشی

این نقد گونه ای خبر رسانی است که تمام جزئیات خبر یا واقعه ای را شرح می دهد و ممکن است در آن نظر شخصی نویسنده تاثیر بگذارد و از اینرو دارای ارزش علمی و هنری نیست.

  • نقد معرف هنرمند

این نقد نوعی موجز از نقد تذکره نویسانه است و در آن منتقدانی که آشنایی کامل و آگاهی مناسب از شیوه کار یک هنرمند دارند درباره معرفی او به همگان می نویسند.

  • نقد ستایشگر و نقد نکوهشگر

در این نقد منقد به دلایلی ویژه به اثر هنری یا خود او و وابستگی هایش واکنش نشان داده و این واکنش را در قبال متنی ستایشگر و تحسین آمیز و یا همراه با نوعی بی مهری قضاوت می کند در این نقد اغراضشخصی منتقد درباره هنرمند و اثر هنری او نقش اساسی دارد و از اینرو از دید جامعه و تاریخ نقدهایی بی اهمیت اند.

  • نقد راهنما

این نقد بیشتر توسط استادان هنر و منتقدانی مطرح می شود که ضمن نقد به آموزش هنر نیز اشتغال دارند و در روند خود نواقص کار هنری را همراه با محاسن آن بیان می کنند.

  • نقد تطبیقی یا قیاسی

در این نقد آثار هنری یک هنرمند در ارتباط با سبک و شیوه و جریان هنری ای که در آن فعالیت می کند و مکتب وابسته به آن بررسی می شود.

  • نقد تاریخی

این نقد تحول هنر یک ملت و یا یک هنرمند را در ارتباط با تحولات تاریخی و اجتماعی و سیاسی آن ملت و یا هنرمند بررسی می کند.

  • مصاحبه یا نقد حضوری

گونه ای نقد است که الزاما توسط منتقد انجام می شود و او در مصاحبه می کوشد تا ویژگیهای هنرمند و اثر هنری و زندگی نامه اش را از زبان خود هنرمند برای مخاطبان او بازگو کند.

  • نقد داستانی یا داستان سرا

منتقد در این نوع نقد می کوشد تا  هنرمند را قهرمان یا عنصر اصلی داستانی کند که بخشی از آن یا همه آن از زندگی هنرمند گرفته شده است و از کودکی تا زمان نوشتن نقد ادامه دارد.

  • نقد آرمانی یا نقد ترکیبی

در این نقد منتقد تلاش می کند تا یک اثر هنری یک جریان و یا گرایش یا حتی شیوه گروهی یا سبک و شیوه شخصی و فردی هنرمند را در ارتباط با تمام اصول و مبانی آن هنر  تطبیق داده و بررسی کند.

  • نقد شیوه تکوین

در این نقد منتقد با هنرمند کاری ندارد و هدف او آشکار ساختن شیوه و روش ایجاد یک اثر هنری یا گونه ای از اثر هنری است.

  • نقد نقد یا انتقاد از نقد

منتقد در این نوع نقد بیشتر بر اعتقادهای شخصی و دید و برداشت فردی خود تکیه دارد و گاهی حتی این برداشت ها با اندیشه های هنرمند مغایر است و حتی ممکن است متکی بر اغراضی نیز باشد.

  • نقد غیر مستقیم یا مکاتبه ای

در این نقد ، منتقد از طریق نامه ای آرای منتقدانه خود را برای یک دوست می نویسد و از این طریق در دسترس مخاطبان قرار می گیرد.

  • نقد زمان نگارانه

در این نقد تنها وقایعی که در یک زمان کوتاه اتفاق می افتد در نظر گرفته می شود و در ذیل نقد وقایع نگارانه به شمار می رود.

  • نقد گروهی یا نقد مشاوره ای

این نقد بیستر در زمینه موسیقی و علوم هنری بکار رفته و حالتهای متفاوتی دارد: مشاوره به منظور درک ویژگیهای اثر هنری، هنرمند و یا یک جریان و مکتب هنری / مشاوره به منظور دسترسی به بهترین نتیجه در کاری که وسواس زیادی به همراه دارد / مشاوره به منظور رد یا قبول یک اثر یا آنچه نقد شده و مشاوره بدون در نظر گرفتن شاکله های هنری آن و در ارتباط با مسایل جانبی

  • نقد حاشیه نویسی یا هامشزنی

از ابداعات دانشمندان و علمای اسلامی است و منتقد معمولا دانشمندی با تراز بالاتر از نویسنده است که عقاید و آرای خودش را درباره مطالب و آثار نویسنده می نویسد.

  • نقد تردیدی یا تشکیکی

منتقد در آن با بیان و روشن کردن نقاط قوت و ضعف اثر هنری یا مطالب فنی و هنری بدون اظهار نظر فردی خود و نتیجه گیری قاطعانه از نقد خود، می کوشد تا در مخاطب نقد نسبت به اثر هنری و حتی هنرمند تردید و دودلی و شک ایجاد کند.

نویسنده متن: مهدی یارمحمدی